چهار نوع ازدواج: مال شما کدام یک است؟

ازدواج

مردم به خاطر عشق ازدواج می‌کنند. آنها به دلایل متعددی با هم می‌مانند.
نویسنده:‌ دکتر توماس هنریکس Ph.D.
ترجمه شده از: مجله psychologytoday

نکات کلیدی:

  • آمریکایی‌ها می‌گویند به خاطر عشق ازدواج می‌کنند، اما دلایل بقای ازدواج بسیار پیچیده‌تر از این حرف است.
  • هر نوع ازدواج فرصت‌ها و خطرات خاص خود را دارد.
  • ازدواج‌های مبتنی بر کار بر تولید مشترک تأکید دارند؛ ازدواج‌های آیینی بر هویت، نظم و وظیفه تأکید دارند.
  • ازدواج‌های سرگرم‌کننده بر ماجراجویی و تغییر تأکید دارند؛ ازدواج‌های اجتماعی بر تجربه و پیوند مشترک تأکید دارند.

لئو تولستوی در آغاز رمان کلاسیک آنا کارنینا – برخی منتقدان آن را بزرگترین رمان جهان می‌دانند – این‌گونه می‌نویسد: “همه خانواده‌های خوشبخت یکسان‌اند، اما هر خانواده ناخوشبخت به روش خاص خودش ناخوشبخت است.”

این مقدمه گیج‌کننده احتمالات متفاوتی را مطرح می‌کند. رایج‌ترین تفسیر این است که هر جامعه الگوهای مشخص و نسبتا استانداردی را ارائه می‌دهد که بیشترین نتیجه مثبت را برای مردم، چه به طور فردی و چه به عنوان اعضای خانواده و جامعه، به بار می‌آورند. پایبندی به این اصول کلی – که در واقع راه‌هایی برای اعتماد، احترام و حمایت متقابل هستند – بهترین امید برای خوشبختی را فراهم می‌کند. افرادی که از این چارچوب‌ها منحرف می‌شوند، شاید با جستجوی هیجان رمانتیک یا خودخواهی، با ریسک خودشان این کار را می‌کنند.

قهرمانانی محکوم به شکست مثل آنا، ستون فقرات رمان‌های قرن نوزدهم هستند. اکثر ما خوانندگان مدرن از تلاش‌های آن‌ها برای یافتن خوشبختی، ظاهرا در برابر همه موانع، تحسین می‌کنیم. خوشحالیم که محدودیت‌هایی که آن‌ها با آن روبرو بودند – محدودیت‌هایی در مالکیت، اشتغال، آموزش، بیان سیاسی، آزادی حرکت و غیره – کمرنگ شده‌اند. چه کسی دوست دارد به دهه 1870 در روسیه تزاری یا هر جای دیگر برگردد؟

با این حال، درباره چالش تولستوی تأمل می‌کنیم. آیا واقعا الگوی ایده‌آلی از رابطه وجود دارد که همه ما باید به آن دست یابیم؟ در جامعه متکثر و در حال تغییر سریع ما، آیا انواع متعددی از روابط مشروع وجود ندارد؟ آیا نمی‌توانیم به شیوه‌های مختلف، حتی در آن مسیرهای منحرفی که او ما را از آن‌ها برحذر می‌دارد، به خوشبختی برسیم؟

عشق، به سبک آمریکایی

برخلاف مردم جوامع سنتی، ما آمریکایی‌ها به خاطر عشق ازدواج می‌کنیم. هر منطق دیگری مشکوک است. انتظار داریم در بخش قابل توجهی از زمان ازدواجمان “عاشق” باشیم. اگر از همسرمان “عشق به او را از دست بدهیم”، از خود می‌پرسیم: چرا باید با این شخص بمانم؟

این تمایل سرگردان با کاهش مجازات‌ها علیه فسخ ازدواج آسان‌تر شده است. کلیساها کمتر در مورد جدایی نگران‌اند. به طور کلی، ننگ “طلاق گرفته” تا حد زیادی از بین رفته است. برای زنان به ویژه، پیدا کردن شغل و زندگی مستقل آسان‌تر شده است. نظام حقوقی اجازه آن را می‌دهد، معمولا بر اساس شرایط “بدون تقصیر”. فرصت‌هایی برای پیدا کردن همسر یا شریک جدید وجود دارد که اینترنت آن را تسهیل کرده است. بچه‌ها می‌دانند سایر کودکان نیز با این مسائل دست و پنجه نرم می‌کنند.

در این بستر، حدود 40 درصد از ازدواج‌های آمریکایی به طلاق منجر می‌شود. این رقم برای ازدواج‌های دوم به بالای 60 درصد می‌رسد. با این تجربه تلخ، مردم کندتر ازدواج می‌کنند. در سال 2021، 25 درصد افراد 40 ساله هرگز ازدواج نکرده بودند (در مقایسه با 20 درصد در سال 2010). از سوی دیگر، تقریبا 80 درصد افراد طلاق گرفته در نهایت دوباره ازدواج می‌کنند. به عبارت دیگر، بیشتر ما به نظر می‌رسد همچنان به ازدواج پایبند باشیم. مشکل ما، فرد خاصی است که با او ازدواج کرده‌ایم.

شاید به این دلیل که دیرتر ازدواج می‌کنیم و شرکایمان را عوض می‌کنیم، حدود 60 درصد ما گزارش می‌دهیم که در ازدواج خود “خوشحال” هستیم. و این سطح خوشبختی مطابق درصد افراد متأهلی است که می‌گویند به طور کلی از زندگی خود راضی‌اند.

البته، همان‌طور که در مطلب‌های دیگر توضیح داده‌ام، راه‌های مختلفی برای “خوشحال” بودن وجود دارد – و سبک‌های زندگی متفاوتی که این ارزیابی را ترویج می‌کنند. با این روحیه، چهار نوع ازدواج مدرن زیر را معرفی می‌کنم.

ازدواج مبتنی بر کار

چه کسی می‌گوید پایه‌های عملی ازدواج فروریخته است؟ برای بسیاری، ازدواج تعهدی طاقت‌فرسا و چالشی است که با تولد فرزندان شدت می‌یابد.

معمولاً هر دو شریک خارج از خانه کار می‌کنند، گاهی فقط برای “روشن نگه داشتن چراغ‌ها” و “غذا روی میز گذاشتن”. ساعت‌های بی‌شماری صرف آماده کردن غذا، کارهای خانه و انجام کارها می‌شود. بچه‌ها به این طرف و آن طرف رفت و آمد دارند. حتی مدیریت امور روزمره کافی نیست. در حالت آیده‌آل، مازادها برای تحصیل فرزندان، بازنشستگی و حوادث ناگهانی ایجاد می‌شود.

چنین ازدواجی یک کسب و کار یا حرفه است. و زوج‌ها، شاید در حالی که با نوشیدنی در دست در ایوان جلوی خانه نشسته‌اند، به حق از دستاوردهایشان احساس غرور می‌کنند.

خطر زمانی پیش می‌آید که این کسب و کار متزلزل شود یا مسیرش تغییر کند. بچه‌ها بزرگ می‌شوند و از خانه بیرون می‌روند. مشکلات اقتصادی همه چیزی را که ساخته شده تهدید می‌کند. مردم پیر می‌شوند و به خانه‌های کوچک‌تری نقل مکان می‌کنند. یکی از طرفین خسته می‌شود یا صرفا تعهدش را از دست می‌دهد. آنگاه چه اتفاقی می‌افتد؟

ازدواج آیینی

روشن است که برای اکثر ما، ازدواج عنصر کلیدی هویت ماست. خود را همسر می‌دانیم، اعضای یک “زوج”. وقتی در مراسم عمومی ازدواج می‌کنیم، این را به جامعه اعلام می‌کنیم. اعضای خانواده و دوستان متأهل ما معمولاً در حفظ این پیوند سرمایه‌گذاری دارند. همسر یا شریکی “محترم” دارایی اجتماعی است.

همانطور که گفته شد، والد شدن امور را پیچیده می‌کند. همسران ممکن است یکدیگر را نادیده بگیرند، اما نباید فرزندان خود را رها کنند. اگر به خوبی انجام شود، نقش پدر و مادر (به ویژه این دومی) به مقام‌های محترمی تبدیل می‌شود. بسیاری این هویت‌ها را به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ گسترش می‌دهند.

در ازدواج آیینی، این هویت‌ها و تعهدات اعضای خانواده نسبت به یکدیگر بسیار مهم است. به وضوح، این مسئولیت‌های کلی نیستند بلکه تعهداتی نسبت به خانواده “خاص” هستند. هر گروه خویشاوندی یک میکروکسم خاص خود است.

ترتیبات و قوانین این دنیاهای کوچک بی‌شمارند. اتاق‌های خواب، حمام‌ها، آشپزخانه‌ها، سالن غذاخوری، “مخفیگاه مردان” و “ساختمان‌های زنانه”: همه آن‌ها توسط مقرراتی تنظیم می‌شوند که تعیین می‌کند چه کسی می‌تواند چه نوع کاری را در چه زمانی از روز در آن‌جا انجام دهد.

داشتن اتاق شخصی یا صرفاً جای معمولی در میز غذاخوری آرام‌بخش است. روال‌ها – و ازدواج‌های آیینی بر این‌ها تأکید می‌کنند – ما را درباره نظم جهان اطمینان می‌دهند. به ما کمک می‌کنند بدانیم که که هستیم.

خطر این است که این روال‌ها می‌توانند خفه‌کننده یا حتی مرده باشند. در نهایت، جوامع مدرن تمایل به تغییر دارند؛ و این به ویژه در مورد نسل‌های جوانتر صدق می‌کند. داشتن اتاق خصوصی یا صندلی مورد علاقه یک چیز است اما احساس الزام به بودن در آن‌جا شب بعد از شب چیز دیگری است. در نهایت، میل به تحریک و تفریح پیروز می‌شود. زندانی فرار می‌کند.

ازدواج سرگرم‌کننده

اگر ما زوجی بودیم که به جاهایی می‌رفتیم و کارهایی انجام می‌دادیم، همان‌طور که در زمان قرار گذاشتن انجام می‌دادیم؟ قطعاً، یا دست‌کم طرفداران این دیدگاه اصرار دارند، زندگی درباره آزمودن چیزهای جدید، ریسک کردن و در غیر این صورت سرگرم شدن است. ازدواج نباید پایان ماجراجویی‌های جوانی باشد. باید پایه و اساس آن باشد.

ما از تلویزیون، فیلم و اینترنت دوز بالایی از این موضوع دریافت می‌کنیم. آنچه دوست داریم تماشا کنیم جوانان – بهتر است باهوش و خوش‌تیپ باشند – است که راه خود را به درون و بیرون مخمصه‌ها پیدا می‌کنند. آنچه تبلیغات می‌فروشد نوآوری، هیجان و رضایتی است که وقتی دیگران این انتخاب‌ها را تأیید کنند، به دست می‌آید.

“زوج‌های سرگرم” کسانی هستند که دور و بر می‌چرخند، شاید به ایسلند یا جایی در ون خود بروند. پس از بازگشت از سفرهایشان، با دوستان هم‌خوشی می‌کنند. بارها و رستوران‌های پرسروصدا، کنسرت‌ها و رویدادهای ورزشی ضروری است. داشتن قایق یا وسیله نقلیه با چرخ محرک جلو بسیار خوب است. حداقل به ما پوکر، دارت و کورنهول بدهید. الکل، یا چیز دیگری برای بالا بردن روحیه، اغلب در میان است.

به عنوان محقق بازی انسان، من از بخشی از این‌ها حمایت می‌کنم. با این حال، خطر ازدواج سرگرم‌کننده این است که جستجوی مداوم برای نوآوری و لذت اغلب سطحی و خودویرانگر است. هیجان‌های جدید به سختی می‌توانند هیجانات قدیمی را پشت سر بگذارند. چند بار می‌توانیم به یونان برویم، کابینت‌های آشپزخانه را عوض کنیم و کایاک بخریم؟

یک گزینه عوض کردن همراهمان برای این ماجراجویی‌هاست. اما دلسوزانه به تلاش‌های آن مبتدی برای نگه داشتن امور “تازه” یا “واقعی” برای ما نگاه کنید.

ازدواج اجتماعی

فرهنگ ما ایده ازدواج به عنوان پیمانی شبه‌مقدس میان دو نفر را جشن می‌گیرد که بر اشتراک‌گذاری صمیمیت و حمایت متقابل پایدار تأکید دارد. برای افراد، این به معنای ترک عادات قبلی خودمحور و در نظر گرفتن نگرانی‌های دیگری است. به طور بنیادین، “رابطه” و آنچه هر کدام از آن به دست می‌آورند، اهمیت دارد.

در ازدواج‌های اجتماعی، مردم لحظات مشترک خود را ارزشمند می‌دانند، حتی اگر این به معنای نشستن دوشادوش و تماشای تلویزیون یا دراز کشیدن کنار هم در تاریکی باشد. برخلاف ازدواج سرگرم‌کننده که بر فعالیت‌های تحریک‌آمیز تأکید دارد، شرکای اجتماعی از پیوند خود لذت می‌برند. در آرمان‌شهر، گسترش خانواده – از طریق فرزندان یا عزیزان سالخورده – این روحیه پذیرا را تغییر نمی‌دهد.

یکی از دوستان صمیمی من یک بار به من اعتماد کرد و گفت که هر زمانی را که بدون همسرش سپری می‌کرد “زمان هدر رفته” می‌دانست. این زوج اکنون برای سالیان سالی از هم جدا شده‌اند. آن‌ها صرفا از هم دور شدند. این، البته، خطر عشق آرمانی است. مردم نامنظم و بی‌ثبات هستند. اشتهاهایی دارند که محبوبشان را در نظر نمی‌گیرد. صمیمیت‌هایی که برای سال‌ها با هم داشته‌اند، کهنه می‌شود. بودن با کس دیگری آن‌ها را زنده، بی‌تعهد و “اصیل” احساس می‌کند.

باید تأکید کنم که اکثر ازدواج‌ها ترکیبی از این انواع هستند. در واقع، قوی‌ترین‌ها ممکن است بر هر چهار مضمون تأکید کنند. در نظر داشته باشید که ازدواج‌ها معمولا از مراحلی عبور می‌کنند، به طوری که یک نوع و سپس نوع دیگری غالب می‌شود. ازدواج‌ها از هم می‌پاشند زیرا همسران نمی‌توانند در مورد نوع زندگی‌ای که می‌خواهند با هم شریک شوند به توافق برسند و یکدیگر را به خاطر عدم حمایت از آن چشم‌انداز سرزنش می‌کنند. مانند آنای تولستوی، مردم باور دارند حق دارند چیزی بهتر از ترتیبات فعلی داشته باشند. آینده، اجتناب‌ناپذیر ایده‌آل، فرا می‌خواند.

منابع:

Four Types of Marriage: Which One is Yours? | Psychology Today

Fry, R. (2023). “A Record-High Share of 40-Year-Olds in the U.S. Have Never Been Married.” Pew Research Center. pewresearch.org.

Smith, T. and Son, J. “Trends in Psychological Well-Being: 1972-2014.” General Social Survey Final report. NORC at the University of Chicago. norc.org.

Wang, W. et al. (2022). “New Census Data: Key Takeaways on Divorce, Marriage, and Fertility in the U.S.” Institute for Family Studies.” Ifstudies.org.

1 در مورد “چهار نوع ازدواج: مال شما کدام یک است؟”

  1. با سلام و خدا قوت، البته در اینکه وقت و منابع مالی صرف تهیه مطالب ارزشمند کردین قابل تقدیرهست، ولی برای اینکه فروش بیشتر و سود بیشتر نصیب شما شود و باتوجه به محدودیت منابع مالی خانواده ها و اینکه نمیتونن از خرجهای بسیار ضروری هم بزنن و دوره ای مورد نیاز رو خرید کنن، خواهشمندم درصورت امکان، با نصف بها اقدام به فروش کنین،از خیلی ها شنیدم که اگه ارزون اراعه کنیم، ارزش دوره رو درک نمیکنن، ولی فایدش چیه، وقتی خیل عظیمی از جمعیت از خرید دوره ها ناتوانن، و فقط عده قلیلی توان خرید دوره ها رو دارن، درد دلی بود با عزیزان، صلاح مملکت خویش خسروان دانند، ممنونم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *